حسناحسنا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

حسنا عزیز مامان و خاله

99روزگی حسنا

سری عکس های 99 روزگی حسنا(ادامه مطلب) خوب یاد گرفتی دیگه به دوربین خیره شی ها! خاله این چه حرکتی بود؟؟! حالا میخوای بال بزنی بیای بالا   جدیدا هم که عادت کردی این مدلی انگشتتو بخوری   باز با تعجب به دوربین نگاه میکنی.                         ...
7 آبان 1392

حسنا صد روزه شد

سلام خاله جونی. امروز سه شنبه 7آبان92 روزیه که شما 100 روزه شدی. مامانی میخواست امروز گوشتو سوراخ کنه، اما نشد و موند برای چند روز بعد. الان تو خیلی پاکی است و حتی میگن اگه به صورت قشنگ نی نی کوچولوهای پاکی مثل تو نگاه کنیم پاکیت به ما هم منتقل میشه. ایشالله تا صد سالگیت بتونی پاک بودنت رو حفظ کنی و این پاکی که خدا بهت داده رو از خودت دور نکنی عزیزم. امروز یه چند تا عکس ازت گرفتم. دوست داشتم وقتی میخندی و ذوق میکنی رو ثبت کنم اما تو حالا به دوربین عکس العمل نشون میدی. یعنی تا دوربین رو میبنی بهش خیره میشی و دیگه نمیخندی. البته حالا وضعیتت خوبه حداقل میتونم ازت عکس بگیرم اگه یه ذره بزرگتر شی که دیگه دوربین رو ازم میگیری و میگ...
7 آبان 1392

حسنا و آناهیتا

سلام خاله جونی امروز دوست خاله اومده بود خونتون با دختر نازش آناهیتا که کلی شیرین زبون بود. اولش که خانم جون تو رو ناز میداد و میگفت ناناس حسنا. آناهیتا هم حسودیش میشد و جیغ میزد. اما بعد کلی باهات دوست شده بود. تو هم موقعی که مهمونا خونتون بودن کلی دختر خوب بودی و اصلا اذیت نکردی واسه خودت خوابیدی و هر وقت بیدار میشدی بازی میکردی و میخندیدی. اونا هم کلی ازت تعریف کردن که چه دختر خوبی هستی. خاله مهرنوش(دوست خاله) هم اومده بود که میگفت چقدر شبیه جومونگ و سوسانو هستی. بعدشم خندید گفت: از کجا معلوم شاید بچه جومونگ باشه. خاله جون خوب آبروداری کردی اما همین که مهمونا رفتن زدی زیر گریه و لج کردن نمیدونم دلت واسشون تنگ شد یا دلیل دیگه ای داشتی...
6 آبان 1392

سه ماه و شش روزگی

سلام خاله جونی الان دقیقا سه ماه و شش روز از تولدت گذشته و دقیقا سه ماه و شش روز با اومدنت به زندگیمون به شیرینی زندگیمون اضافه کردی. بیشتر از همه البته مامانیت خوشحاله. برنامه پیاده رویمونم که کنسل شده چون تو حسابی مامانی رو مشغول کردی و خسته میشه و باهات حرف میزنه و نازت میده. امروز باز مهمون داشتین دوست بابا و خانمش. دیشب ما عروسی بودیم اونجا نی نی دختر دایی زهرا که یک ماهش بود و دیدم خیلی آروم بود با صدای موسیقی واسه خودش آروم یه جا خیره میشد یاد یه ماهگی تو افتادم که وقتی صدای موسیقی رو میشنیدی خیلی آرومت میکرد. اما الان بیشتر از همه دوست داری باهات حرف بزنیم و بازی کنیم. خاله فاطمه هم دیروز از تهران اومده بود. باهات بازی میکرد البته با...
3 آبان 1392

دانلود کتاب عید غدیر

  سلام عزیزان عیدتون مبارک لینکی که میذارم کتاب داستان زیبا فرشته ها در عید غدیر چه میکنند هست. کتاب زیبایی هست و مخصوص نی نی های عزیز حتما دانلود کنین.   http://www.parsbook.org/1389/03/fereshteha.html ...
2 آبان 1392